بچه بد!

ساخت وبلاگ

سلام

از دیروز ی مدلی شدم.. بی جنبه و ناشکر شاید... ازوقتی مادر!!!شدم هیچوقت آرزوی مرگ نکرده بودم.. همیشه میگفتم بخاطر بچم بمونم.. همیشه کوه انرژی بودم وسعی کردم درحد توان خودم، خودمو نجات بدم از ناامیدی و افسردگی و ...

ولی از دیشب مرگو دوست دارم.. شاید کم آوردم... حتما کم آوردم!! دیگه نمیکشم که نگران چیزهای مختلف وافراد مختلف باشم.. دیگه استرس آینده رو نمیتونم تحمل کنم..

ناشکری نمی کنم ولی حس میکنم‌ دوست دارم که دیگه نباشم..... اینروزها یک‌آدم غرغرو شدم که از خودم متنفر شدم!

روزای قبل آهنگ سیاوش و شهره و هنگامه تو گوشیم پلی می کردم و سر کار گوش میکردم؛ از دیشب علاقه پیدا کردم صوت قرآن دانلود می کنم و پخش میشه و آروم‌ میشم! سوره مزمل_یس_ رحمن و ......

قبلنا هر صدای قرآنی این مدلی میشنیدم دلم‌ هری می ریخت و یاد مراسم تعزیه می افتادم ولی الان با این لحن و صوت آروم میشم.. استرسم‌کم‌میشه انگار..

هیچ وقت مثل امسال وقتی اسم امام حسین_ امام سجاد_ حضرت عباس_ حضرت ابوالفضل رو می شنیدم؛ بغضی نمی شدم.. ولی امسال اسمشونو که می شنوم انگار قلبم شکسته باشه حس می کنم عاشقشونم.. حتی حتی اونقدر شناختم ازشون کمه که مایع شرمساری باشه ولی می دونم که امسال دلمو لرزوندن!.....

امروزم که شهرام عبدلی راحت شد..... خیلی ناراحت شدم ولی میگم‌خوش بحالش راحت شد دیگه نیست تا غصه دار این دنیای بی رحم شه... دقیقا یک‌ماه از من بزرگتر بود ولی ی جورایی هم حیفش شد.. آدم‌هنرمند و آگاه و باسوادی بود.. همون بهتر بی سوادایی مثل من برن..

نمیدونم چرا این مدلی شدم.. انگار ظرفیت غصه خوردن ها و جوش زدن هام تمام شده.. مخصوصا این نیمه دوم سال با اون همه اتفاق بد و این اواخر هم زلزله های خوی و ترکیه..... فقط دوبار اغفال شدم و اینستا ی چیراییشو دیدم و داغون شدم... تعجب میکنم بقیه چطوری دائم تو اینستان و اینهمه خبر تلخو تاب میارن؟ چه جونی مگه داریم‌ ما؟ گناه نداریم این همه چیزای بد ببینیم؟ گناه نداریم تو دوره ای داریم زندگی می کنیم‌ که نمی تونیم حتی دل بچه هامونو دم عیدی شاد نگه داریم؟ قبلنا یک عید بود و یک ذوق بچه ها از جعبه های کفش و لباس نوشون.. ولی الان ننه بابا و بچه صبح تا شب هم که سر کار باشن.......بگذریم

همیشه می ترسیدم گله کنم و ناشکری باشه و سلامتی مونو ازمون بگیره خداجانمان.. الان که علاوه بر اینها باید نگران سلامتی که رفته هم باشیم.....

می دونم اینهمه سال تا این حد انرژی منفی نبودم که؟

اصلا تو کانالهای آگاهی یاد گرفته بودم که نه باید اخبار بد بخونی نه منتشر کنی.. نباید ناراحتی هاتو بگی و بقیه رو انرژی منفی بدی... نباید مثلا وقتی یکی مثل شهرام عبدلی می میره ناراحت شی و خبرشو پخش‌کنی.. نباید وقتی زلزله ای مثل خوی و ترکیه میاد دلت بلرزه و ناراحت شی و منتشر کنی.....

کلا تو کانال آگاهی همیشه میگن هرچی دور و برت می گذره کون لقت! بزارن بزنن بکشن.. بمیرن.. تو فقط در حال خودت و در لحظه خوش باش و حال دل خودتو خوب کن و خداروشکر کن..

تا حالا خیلی سعی کردم فاز مثبت باشم ولی خداییشش خوده خدا میدونه ناشکری هم نیست هااا ولی حق دارم ناراحت باشم و کم بیارم و بیخیال نباشم‌...

خیلی چرت نوشتم... تو خیابون و تو ماشین نشستم و شوهر صندلی خوابونده و خور و پوفش هواست و منتظر دخترمم که از کارش بیاد... خدا بهش سلامتی بده بچم پرتلاش و فعاله ولی من حرص میخورم از نحوه کارش و اینکه به خودش نمیرسه!

از ۱۲ ظهر تا الان یکسره کار فیزیکی سخت داشته بدون اینکه به خودش برسه.. اصلا نمیرسه میوه و تنقلات و چیزی بخوره و خودشو داغون کرده..

حرص دونیم جوش دونیم نگران دونیم‌همه پر شده..

شرمنده مرامتون ببخشید منو

تاريخ شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱سـاعت 22:22 نويسنده ونوس| |

نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 22:32