ولگرد

ساخت وبلاگ

سلام بچه ها خوبین

منو نمی بینین خوشالین؟

چرا ولگرد؟ راستش اسم آهنگ شهره س که الان گوش کردم گفتم تیتر بزارم

هرچند دو دقیقه گوش کردم اصلا حوصله صدا ندارم.

روزها خیلی سریع میگذرن، زندگی منم پر از تکرار از نوع خونه و کار.

برای عید کا‌ر خاصی نکردم فقط یک‌نمه یک جاهاییو خلوت و جمع کردم.. حساس نیستم به هیچی.. وقتی نکشم و نتونم انجام نمی دم..

اهل نو پوشیدن عید هم نیستم فقط لباس سبک خونگی‌لازم دارم که اگه پیش بقیه بودم یک چیزی بپوشم.

فقط یک شب با غزل رفتیم ان اف سی تو راهنمایی و اون طفلی در حد ۳ تومن لباس خرید. برای سایز قلمی دخترانه چیزای شیک و قیمت مناسبی داره و حتی مردانه های جنس خوب..

+ مامی دو هفته پیش خودشو بزور راهی رشت کرد و با خواهر رفت.. وقتی رسید زنگ زد خونمو اجارشو پس بگیرین و اسبابمو با خاور بفرستید من دیگه رشت می مونم!

یک هفته نشده پشیمون شد! حتی خودشم نخواست یکم دیگه بمونه تا یک کدوم بریم دنبالش..

امشب قرار بود ۱۰ پروازش باشه و من ۱۱ برم فرودگاه اینجا دنبالش

ولی گویا پرواز رشت مشهد امشب تاخیر داره.. خدا کنه تاخیرش بیشتر از یکساعت نشه چون ما هم تا شب سر کاریم بعد اذیت میشیم تا نصف شب بکشه!

+ فردا گویا ماه رمضونه! خوش به سعادت هرکی باور داره و میتونه و میگیره.. یادش بخیر سالیانی بود تو وبلاگم می نوشتم بیدار شدم سحری بخورم یا از افطارها می‌گفتم.. الان دیگه باور ندارم! به خودم باور ندارما. اینکه من کجا و کدوم عملم درسته که بخاطرش بخوام گرسنگی‌بکشم یا برم مهمونی خدا؟

برای من همین بس که آزارم به کسی نرسه! حروم نخورم! خدارو قلبی دوست داشته باشم! و خیرم تا جایی که می تونم به بنده خدا برسه..

+ اینستام در کمال ناجوانمردی پرید..... حذف شد..... درسته فالورام فقط دو هزار و اندی بودند ولی بهرحال پیج کاریم بود..

تازه هم شروع کرده بودم به تبلیغ جدید اجناسم و مشتریا داشتن پیدام می کردن..

نمی دونم بخاطر آنتی ویروسی بود که خریده بودم یا چی!؟؟ که یکروز ناکار شد..

راستش ناراحت شدم ولی کاری از دستم بر نمیاد خب!

+بزارین یک چیز عجیب غریب بگم.... باور کنید کمه کم ۲۰سال داد زدم از غلام متنفرم. روزی هزار بار تو دلم می گفتم.. روزی ده بار به خودش می گفتم.. چقدر حرص می خوردم. تو زاویه دیدم که میومد مشمیز کننده بود. خیلیی عذاب می کشیدم ازین نفرت.. ازین خشم وجودم بهش. یادتونه که؟؟؟

البته که خدا وکیلی کارهاش هم حرص دربیار بود و هست..

چقدرررر دعا کردم از خدا می خواستم و گریه می کردم این عذابی که میکشم و این نفرتو فروکش کنه..

حالا نمی دونم بخاطر چی؟؟ غلام هیچ فرقی نکرده ولی من رااااحت شدممممم.... دوستش ندارم ولی اون حالت خشم و نفرتی که بهش داشتم فروکش‌کرد.. دلم آروم گرفت.. دیگه اونقدری از کاراش حرص‌نمیخورم که بخوام بهش بگم ازت متنفرم! یک‌جورایی خنثی شدم.. و خیلیییییی راحتم خیلییییی..

احتمال زیاد دلیلش قرص هایی باشه که می خورم. همون دوتا فسقلی که دکتر داده..

دکتر بهم گفته بود این قرص هارو بخوری کم کم بیخیال میشی ولی باورم نمیشد حتی با قرص انقدر حس بد من فروکش کنه! اگه می دونستم با قرص خوب میشم زودتر این کارو میکردمممم..

خلاصه که اینجورا گفتم این همه سال هی نالیدم حالا اومدم بگم یک فسقل قرص نجاتمممم داد امیدوارم فقط موقت نباشه نعمت چشایی...

ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 265 تاريخ : يکشنبه 12 فروردين 1403 ساعت: 23:58