خاله فرح پیش مرگ تو و خونوادت شه کوچولوی من

ساخت وبلاگ

سلام دوستانم

از اعماق قلبم امیدوارم همتون و همه عزیزانتون سالم و سلامت باشید.

به امید اونروز که این کابوس لعنتی تمام شه و تمام شه...

لیاقت ما بنده ها این نبود!... میشه فقط و فقط بخاطر دل کوچیک بچه ها هم که شده این بساطو جمعش کنی خدا؟

امروز سخت ترین روزم تو این مدت اومدن ویروس بوق بود... آتیش گرفتم و سوختم...

باید می نوشتم تا آروم تر شم. ببخشید منو...

خواهرم که رامسره؛ غریبند دیگه... یعنی دوست و آشنا و فامیل کسی دورشون نیست...  دوتا پسر داره یکی 17 ساله. اون یکی کوچیکه کلاس سوم..

دیشب پسر کوچیکه دو ساعت تموم زار میزده به مامان باباش که اگه شماها بمیرید من تنها تو این شهر چکار کنم؟

زار میزده که رمز رو گوشی هاتون نزارین که اگه بلایی سرتون اومد من بتونم شماره خاله هارو بگیرم یکی بیاد دنبال من...

عشق خاله ببین چقدر بهش استرس وارد شده که حتی فکر اینجاهارو هم کرده الهی پیش مرگش بشم من.

آخرش براش رو یک کاغذ درشت شماره همه ماهارو نوشتن و چسبوندن رو دیوار که خیالش راحت شه و رمز گوشی هاشونم برداشتن...

بمیرم که انقدر استرس داره...

اونجاها چون زودتر از همه قرنطینه شد و هر دوساعت رو در و دیوار خونه هاشون هم ضدعفونی میزنن و با بلندگو هشدار میدن بچه بیشتر ترسیده.

دلم داره میترکه که نمیتونم براشون کاری کنم. اوناهام راهی ندارن که بخوان بیان اینجا. همونجا تو شهر کوچیک بدون امکانات گیر افتادن.

می دونم این گرفتاری برای همه هست... دلم برای بچه کوچولوهای فهمیده و جوونامون بیشتر از همه میسوزه. 

آخ کاش چشم باز میکردیم و میدیدیم همه اینها یک خواب بوده...

شهر خودمون هم وضعیت قرمز شده ولی دلمون خوشه همه تو یک شهریم.

آخ که بمیرم برای غربت خواهرم و پسرای نازش و استرسی که از تنهایی دارن.

خدایا متوقف کردن این بلا برای تو کاری نداره. به آبروی تمام آبرومندان درگاهت تمامش کن.

 

 

 

 

نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 167 تاريخ : يکشنبه 10 فروردين 1399 ساعت: 21:51