عوضی

ساخت وبلاگ
از دست این شاگردامون معرکه دارما

نیم ساعت پیش یک کدومشون بخاطر تغییر شیفت فرداش اعصابمو خورد کرد و راه دیگه ای ندارم که نیرو جایگزین کنم. به من گفت صددرصد فردا بجای فلانی میام... منم به اون مرخصی دادم و عمرا دیگه نمیاد فردارو... حالا این همین الان خبر داد که نمیتونم بیام.. بگو فلانی خودش بیاد!

بهش میگم الان آخه وقت خبر دادنه؟؟

تازه طلبکار هم شد...

بعدشم اومدم اتاق خواب دیدم شوهر با پیراهنی خوابیده که صبح اتو زدم.... اعصابم که از دست این شاگردا هیولایی بود! با دیدن شوهر بدتر هم شدم و مثل شیر توپیدم بهش... 

گفتم منه خرو بگو صبا میشینم لباسای شما شلخته هارو اتو میزنم...

الانم زورش کردم بره کف سرامیک حمام توالت دوغاب!!! بریزه... چندماهه هی بهش میگم لابلای سرامیکا باز شده! بفکر نباشی و پر نکنی؛ سقف پایین نشت میکنه... اینم که هالو... عین خیالش نیست...

امشب بهش گفتم اگه شب با سیمان اومدی خونه که اومدی! وگرنه حق نداری بیای... و اینچنین شد که از ترسش دوغاب خرید و الان که 12 و نیم شبه مشغوله! حقشه...

نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 173 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 19:24