نعمت چشایی

متن مرتبط با «دیده» در سایت نعمت چشایی نوشته شده است

کوه هایی که دیگر دیده نمی شدند!

  • سلامظهر بود.. عدسو تو سینی بزرگ ریختم و تقریبا نزدیک در ایوون و انعکاس نور نشستم تا هم منظره بیرونو بهتر ببینم هم عدسهامو پاک‌کنم و بریزم تو شیشه مخصوصش..منظره روبروی خونه رو پاییز از همون لحظه ای که مثل اینروزها نصف بیشتر برگ درخت های روبرو میریختن و من راحت می تونستم از بین تنه درخت ها، کوههای یکمی اون طرفترو ببینم.. خیلیییی دوست داشتم.. همیشه بیشتر عاشق پاییز و زمستون و نصف بهار ویوی روبرو بودم.. هرچی زاویه دیدم دورتر و دورترو میدید قلبم بیشتر باز می شد..تابستون ولی نه.. همه درختهای چنار حیاط خودمون و درخت های میوه باِغ های روبرو پر از برگ سبز می شد و خیلی نزدیک به ما که طبقه اول هستیم و فقط برگ و سبزی می دیدیم.. فقط اگه خیلی نزدیک ایوون می رفتم میشد تکه ای از آسمون آبی رو از لای برگ های تابستونی هم ببینم..امروز اولین مشت عدسو که تو شیشه ریختم.. نگاهم به باغ روبرو افتاد.. باغ بی برگی! و شوکه شدم وقتی دیدمو وسیعتر کردم.... هرچی گشتم کوهی ندیدم! کی فرصت کرده بود تو این ۳ ماه تابستون چند دستگاه آپارتمان خیلی بلنددد کنار هم بسازه؟؟ حالا من مونده بودم و قلب مچاله م و کوه هایی که دیگه از تو خونه مون دیده نمی شدند! تاريخ دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۲سـاعت 20:54 نويسنده ونوس| | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها